سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

 

 

بوی نامت باز می‌پیچد خیالم را به هم،

بس که زیبا، شعرهایم خو گرفته با تو ای عطر گلابستان عشق!

... از راه می‌رسی و من باز هم عاشق خواهم شد؛ عاشق اشک، عاشق اندوه، عاشق ناله‌های نینوایی و عاشق نغمه‌های کربلایی.

«باز این چه شورش است ...»

باز محرمی دیگر و شوری دیگر، چشم‌ها، عاشقانگی از سر می‌گیرند و دست‌ها، به تمنای عشق باز می‌شوند.

محرم می‌آید؛ مثل پرنده‌ای غریب، از التهاب خاکستری آسمان.

ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت.

ماهی که هیچ واژه‌ای گنجایش اندوه بی‌کرانه آن را ندارد؛ ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می‌پاشد تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند.

محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛ ماهی که تمام تاریخ، وام‌دار یک نیم روز آن است.

ماهی که خاک و خون، آتش و عطش و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند.

ماهی که هفتاد و دو آیه سرخ، بر صحیفه دل‌ها نازل شد و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت.

ماهی که دست می‌افتاد و پر و بال می‌رویید.

ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می‌کشد.

محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی‌هاست؛ فصل فشردن دست‌هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن.

محرم، ماه باز کردن عقده‌های دل، در برابر عشق است.

محرم، ماه دخیل بستن دل، به سقاخانه‌های اشک است.

محرم، ماه طواف عرفانی، در حریم هفتاد و دو نام آسمانیست.

محرم، ماه مرثیه‌های عاشورایی اشک؛ اشکی که با یاد امام حسین علیه السلام ، جلوه ای آسمانی به خود می‌گیرد.

محرم، ماه ناله؛ ناله‌های نینوایی، ناله‌هایی که طنین مویه تاریخ، در عمق صدایش نشسته است.

محرم، ماه گریه، گریه‌های کربلایی؛ گریه‌هایی که نوایش، طاقت از دل عرش می‌رباید.

محرم، ماه، گهواره جنبانی حضرت علی اصغر علیه السلام ، ماه تماشای قامت زیبای حضرت علی اکبر علیه السلام ، ماه آرزوهای قشنگ حضرت قاسم علیه السلام و ماه عروج دست‌های آب آور حضرت عباس علیه السلام است.

محرم، ماه زخم، ماه وداع، ماه شام غریبان، ماه کوفه، ماه شام، ماه غمبار اسیران، ماه نیزه، ماه نی و ماه خونبار شهیدان است.

مولای من، ای زنده‌ترین که دست‌های شفابخشت، دردهای بشر را التیام می‌بخشد! غربت دیرینه ما را که آکنده از اندوهان تو است، بپذیر

عطر نامت، از کربلای دل‌ها به مشام می‌رسد و کوچه‌های تخیّل را به مرثیه‌خوانی دعوت می‌کند، مولای من، یا اباعبداللّه‌!

محرم است و زیادت دوباره لبریزم

کَرَم نما و ببین، عاشقانه‌های مرا

سیاه، مثل شبی بی ستاره، در باران

احاطه کرده غمی، حجم شانه‌های مرا

ترا قسم به غم عشق و اشک بی پایان

زمن مگیر، همین پشتوانه‌های مرا

سال‌هاست که محرم سیاه پوش است و سینه‌ها از سوگ، در جوش و خروش.

سال‌هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می‌دهد و بر شب‌های سیاه مان نور می‌پاشد.

کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟

کیست که سوار بر راهوار اشک، به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟

کیست که در سفینه نجات وارد شود و در موج‌های هوس غرق گردد؟

کیست که حسین را چراغ راهش کند و در بیراهه‌های پر پیچ و خم، گم شود؟

کیست که گوش جان بسپارد و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟

نمی دانم این چه رازی است که محرم، ماه آغازین سال است، شاید سرّ آن در این باشد که عزت، در گرو قیام و جهاد است و حیات، در سایه خون.

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/8/25ساعت 10:14 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak